پیچگاژ کریمزداه

قدرت نوشتنم را بالا می برم نه قدرتم را...

پیچگاژ کریمزداه

قدرت نوشتنم را بالا می برم نه قدرتم را...

۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

در دشت رویاها 

می دویدیم

خوشحال و‌ خندان

درد نمی دانستیم چیست

زانوهایمان زخمی می شد

با بوسه مادر 

اشک به لبخند

از باران خیس و گِلی می شدیم

دلتنگی معنی نداشت

جمعه عصرها

تازه شیطنت هایمان

بیشتر می شد

یکی آمد

کودک خوش ذوق درون‌مان را دزدید

زخم زانوهایمان را به قلبمان رساند

باران رگبار درد شد

رویاهایمان خیالی و پوچ

جمعه ها 

میدان جنگ شدیم

بوسه‌ی مادر

درمان هیچ دردی نشد

یکی می آید

که می رود

دلخوشی را هم با خود می برد


#پیچگاژ_کریمزاده 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۲۷
پیچگاژ


مرگ را ببینی

نپری از بلندی

بخاطر 

دردی که

 مادرت می کشد


#پیچگاژ_کریمزاده 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۴
پیچگاژ

حال و روزم

 این روزها ابریست

اشکهایم نمی دانند

 ببارند

 یا فروکِش کنند

اصلاً دست باد را می‌گیرم

میروم

گوشه ای 

گم میشوم

یا...


#پیچگاژ_کریمزاده 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۴۵
پیچگاژ

لعنتی این جمعه 

چه می خواهد از سر دل ما

بدی اش هم هی تکرار شدن است

آخر 

تمام جمعه ها

 مرا قورت می دهند

یک آب هم‌روش


#پیچگاژ_کریمزاده 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۵۳
پیچگاژ

درد ها 

اخم ها

ناراحتی ها

و تمام رنج هارا

از خودم 

می دزدم

تک تکشان را 

به سمتی پرتاپ می کنم

این کار هر روز من است

وقتی به دیدنت می آیم

باید خوشحالترین 

مرد جهان باشم


#پیچگاژ_کریمزاده 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۰۵
پیچگاژ

عشق اگر 

یکطرفه باشد

مرگ

شیرین ترین

اتفاق ممکن است


#پیچگاژ_کریمزاده 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۵۵
پیچگاژ


تو خونه قدیمی ما ، اردیبهشت که می‌شد بویِ گل یاس کُل حیاط و اتاق هارو پر می کرد.

مخصوصاً شب ها قبل خواب،من که عادت کرده بودم تو حیاط می نشستم و ستاره هارو نگاه می کردم و از بوی خوش تو‌ رو یاهای خودم غرق می شدم

هرروزِ اردیبهشت و چند مدت بعد که بوته‌ی یاس گل می داد کارم این بود

نا گفته نمونه که همیشه آبیاری با من بود چون خودم کاشته بودم و حس مالکیت داشتم

بگذریم.

از این بوی خوش همسایه هم سود می برد با اینکه هرسال پدرم بوته‌ی یاس‌رو هرس می‌کرد باز مثل آبشاری بود که تو حیاط همسایه هم می ریخت

یادمه یه سال پاییز آقای همسایه با عصبانیت تمام رفته بود بالای دیوار و همه شاخه هارو ریخته بود تو حیاط خونه‌ی ما و غرغر کنان می گفت:که این چیه فقط مارمولک و سوسک جمع میکنه هیچ خاصیت دیگه‌ای نداره!

چند سال گذشت و باز هم‌اردیبهشت شد

تو این چندسال پدرم بیشتر و بیشتر هرس می کرد‌تا باعث آزار همسایه نشه

یه شب مثل هرسال داشتم ستاره هارو نگاه می کردم و‌ بوی خوش یاس منو مدهوش کرده بود،که شنیدم همسایه داره می گه

وای چه بوی خوبی ای کاش این بو  همیشگی بود.

نمی دونم چرا از دهنم پرید و‌گفتم :

کاش آدما ها هم همون آدمای همیشگی بودن...!


#پیچگاژ_کریمزاده 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۰۳
پیچگاژ

در من گلوله ایست

ماشه اش در چمدان

می خواهی برو

برگشتی

ویرانه ها را 

جارو ‌کن


#پیچگاژ_کریمزاده 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۰۲
پیچگاژ

1957

12مردخشمگین

نوجوانی هیجده ساله از اهالی امریکا لاتین متهم به قتل پدرش گردیده است. شواهد نشان می‌دهداو با ضربات...


 http://yon.ir/3rzs

 http://yon.ir/1pwv

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۲۱
پیچگاژ

رفتم

نه برای آنکه دِلَت را بِشکَنم 

چون این نشانه ضعفِ توست

در اقیانوس طوفانی

به دنبال ساحل آرام می گردی


#پیچگاژ_کریمزاده 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۳۸
پیچگاژ