از تو که جدا می شوم
سویِ خانه مقصد نمی گزینم
می ترسم شک کنند
حضورت در من را
آخر اهل خانه پیرند
درک نمی کنند عشق را
#پیچگاژ_کریمزاده
از تو که جدا می شوم
سویِ خانه مقصد نمی گزینم
می ترسم شک کنند
حضورت در من را
آخر اهل خانه پیرند
درک نمی کنند عشق را
#پیچگاژ_کریمزاده
مرز هایی که برای
جدایی کشیده شده اند
برای من و تو
باید بی معنی باشد
زیرا که ما
فقط برای با هم بودن
نقشه می کشیم
نه مرز برای جدایمان
#پیچگاژ_کریمزاده
نوروز تکرار سالهای تنهایی من است
آب نخواهم داد
سبزه های دلتنگی را
بگذار خشک شود
علف های هرزهای
که نمی دانم
در کدامین سیزدهم شوم
شادی را گره زده اند
که هیچ گاه باز نمی شود
و خاطراتت این دلتنگی را
هر ساله نو می کند
#پیچگاژ_کریمزاده
کنار ساحل باران ببارد
نمناک شود کنده های خشک تنهایی
بویِ دودِ آتش نیمه جان
چای و صندلی دونفره
صدای مرغ های عاشق دریایی
اینجا هوا برای عاشق شدن خوب است
کمی نزدیک تر بیا
قایق تنهایی رو به جنون است
#پیچگاژ_کریمزاده
این رسم
مهمان نوازی نیست
بهار بیاید
تو خانه نباشی
من هرگز نخواهم گفت
عاشق ادم برفی زمستانی شدهام
که بهاری ندارد
#پیچگاژ_کریمزاده
خیالت راحت
روزی پیدایت می کنم
و به اندازه نبودن هایت
دوستت خواهم داشت
ای عشق
که دست نیافتنی ترینی
#پیچگاژ_کریمزاده
از عشق نگاه اول برایم بگو
هنوز هم پنجره باز است
گیسوانت اعدام نکند باد را
شاید آن نزدیکی
نگاهی بر باد است
#پیچگاژ_کریمزاده
نامت را حک خواهم کرد
روی بیستون قلبم
نه بر روی دیوار های هرزه
چون نمی خواهم
بعدها کشفت کنند
به موزه ببرند
هر روز نگاهی
بر نامت بخزد
#پیچگاژ_کریمزاده
..............
از مجوعه : رسوخ
من در بین مردم
حرف ها بسیار زده ام
فریادها کشیده ام
فقط سکوت بود
که بویِ تورا می داد
دیروز در میدان شهر
از دهانم پریدی
و زنی که شبیه تو بود
فریاد مرا نشنید
#پیچگاژ_کریمزاده
..........
از مجموعه:رسوخ