پیچگاژ کریمزداه

قدرت نوشتنم را بالا می برم نه قدرتم را...

پیچگاژ کریمزداه

قدرت نوشتنم را بالا می برم نه قدرتم را...

افکار من مسموم است از افکار گذشته های که به ارث برده ام...
پس بیا چاره ای بیندیشیم....
راهی پیدا کنیم ...
که از افکارمان رهایی پیدا کنیم...


 "پیچگاژ"
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۶:۱۲
پیچگاژ

من آینده خود را دیده ام و میسازمش با دانش و افکارم...
پس سعی بر سانسور کردنش نکنید...
مخاطب : پدرم - مادرم

" پیچگاژ "


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۶:۰۶
پیچگاژ

گاهی اوقات با دروغهای پی در پی خودمان را گول میزنیم تا ندانیم در اطرافمان چه رخ میدهد...اما با این کار به آرامش میرسیم اگرچه یک ارامش نسبی... 
حالا یک سوال وجود دارد:آیا دروغ آرامش بخش است؟
چرا همه میگویند از دروغ بدشان می آید اما گاهی اوقات دروغ میگویند و میگویند مصلحتیست؟

 "پیچگاژ"
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۶:۰۰
پیچگاژ

3نفردرزندان بودندیکی ازپنجره بیرون را تماشا میکرد به امید دیدار دوباره آزادی و یکی به درب خیره شده بود به امید روزی که کسی این درب را بازکند واو آزاد شود و دیگری در جای خود با بی تفاوتی خواب بود... 
داشتن امیدبهانه ایست که طرزفکرمان را تغییر بدهیم


"پیچگاژ"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۵:۵۶
پیچگاژ

قدرت نوشتنم را بالا میبرم نه قدرتم را ...


"پیچگاژ"


خالق عکس: سعید صادقی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۵:۵۰
پیچگاژ

دنیای ما گرد است.هر کجایش را که تمییز کنیم

 باز هم نمیتوانیم آشغالهایش را از لبه آن بیرون بریزیم...


"پیچگاژ"


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۶
پیچگاژ

کاش مثل کودکی هایمان کنجکاو بودیـــــــــــــــــــــــــم....
و می پرسیدیم این چه کاریس که انجام می دهیـــــــد....
تا مجبور نشویم بگویم این چه کاری بود که انجام دادیـم....

"گاهی اوقات پرسیدن باعث کوچکی نمیشود و نشانه آگاهی ست"

پیچگاژ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۵:۳۹
پیچگاژ

سعی کـنیـد خلاق باشیــد مثــل نُت موسیقی ها ...
که هیچ گاه موسیقی های شبیه هم،دل نشین نیستند...
فقط تکراری از گذشته اند...


"پیچگاژکریمزاده"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۵:۳۸
پیچگاژ


میروی
و یک جاده 
به جادهای
 بی انتهای من 
اضافه میشود

‘پیچگاژ کریمزاده’
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۲:۱۰
پیچگاژ

این نگاه تو خورد من را

اوق زد

آبستن شده بود

 از بس به آن فرو رفته بودی

 

..پیچگاژ..

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۳ ، ۱۱:۴۳
پیچگاژ