کودک خوش ذوق
سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۲۷ ب.ظ
در دشت رویاها
می دویدیم
خوشحال و خندان
درد نمی دانستیم چیست
زانوهایمان زخمی می شد
با بوسه مادر
اشک به لبخند
از باران خیس و گِلی می شدیم
دلتنگی معنی نداشت
جمعه عصرها
تازه شیطنت هایمان
بیشتر می شد
یکی آمد
کودک خوش ذوق درونمان را دزدید
زخم زانوهایمان را به قلبمان رساند
باران رگبار درد شد
رویاهایمان خیالی و پوچ
جمعه ها
میدان جنگ شدیم
بوسهی مادر
درمان هیچ دردی نشد
یکی می آید
که می رود
دلخوشی را هم با خود می برد
#پیچگاژ_کریمزاده
۹۵/۰۲/۲۸