پُر شدم از واژههای بی حد و تکراری که در من می خزند، ولی رشد نمی کنند مثل تف های سربالا که پرتاب می کنیم و به خودمان باز میگردند
#پیچگاژ_کریمزاده
پُر شدم از واژههای بی حد و تکراری که در من می خزند، ولی رشد نمی کنند مثل تف های سربالا که پرتاب می کنیم و به خودمان باز میگردند
#پیچگاژ_کریمزاده
در خودم،گم میشوم
گذر میکنم،از میان آشنایانی،
که بینشان،غریبهام
#پیچگاژ_کریمزاده
ثانیهها پاره شدهاند
از بس که عمری در نبودت
ساعتها را ورق زدهام
#پیچگاژ_کریمزاده
کاش،
تنهاییهایم را میشنیدی
حجم فریاد سکوتم را...
تا اینگونه که شد، نمیشد
#پیچگاژ_کریمزاده
طوفان غوغا میکند
درختان به لرزه میافتند
بوته های ضعیف ریشه بر باد میدهند
وای بر روزی که بخندی
ای دلیل هر اتفاق...
#پیچگاژ_کریمزاده
ازدواج با یک زن؟
هرگز!
زیرا تمام فکر و خیالم خواهد شد
و از زندگی فارغم میکند
که شاید زندگی همان زن باشد
#پیچگاژ_کریمزاده
Pichgazh:
گم می شوم از خودم
گذر می کنم از بین آشنایانی
که بینشان ، نا آشنام
#پیچگاژ_کریمزاده
شب ها در خود مچاله می شوم
زیرا که عمریست در جدائیت
مأیوسانه روزها را ورق میزنم
#پیچگاژ_کریمزاده