دروغ ها

گاهی اوقات با دروغهای پی در پی خودمان را گول میزنیم تا ندانیم در اطرافمان چه رخ میدهد...اما با این کار به آرامش میرسیم اگرچه یک ارامش نسبی... 

حالا یک سوال وجود دارد:آیا دروغ آرامش بخش است؟

چرا همه میگویند از دروغ بدشان می آید اما گاهی اوقات دروغ میگویند و میگویند مصلحتیست؟

 "پیچگاژ"

امید

3نفردرزندان بودندیکی ازپنجره بیرون را تماشا میکرد به امید دیدار دوباره آزادی و یکی به درب خیره شده بود به امید روزی که کسی این درب را بازکند واو آزاد شود و دیگری در جای خود با بی تفاوتی خواب بود... 

داشتن امیدبهانه ایست که طرزفکرمان را تغییر بدهیم

"پیچگاژ"

قدرت نوشتن

قدرت نوشتنم را بالا میبرم نه قدرتم را ...

"پیچگاژ"

خالق عکس: سعید صادقی

دنیای گرد

دنیای ما گرد است.هر کجایش را که تمییز کنیم

 باز هم نمیتوانیم آشغالهایش را از لبه آن بیرون بریزیم...

"پیچگاژ"

کنجکاو

کاش مثل کودکی هایمان کنجکاو بودیـــــــــــــــــــــــــم....

و می پرسیدیم این چه کاریس که انجام می دهیـــــــد....

تا مجبور نشویم بگویم این چه کاری بود که انجام دادیـم....

"گاهی اوقات پرسیدن باعث کوچکی نمیشود و نشانه آگاهی ست"

پیچگاژ

نُت

سعی کـنیـد خلاق باشیــد مثــل نُت موسیقی ها ...

که هیچ گاه موسیقی های شبیه هم،دل نشین نیستند...

فقط تکراری از گذشته اند...

"پیچگاژکریمزاده"

شنل قرمزی

شنل قرمزی

گرگ

از تو نمیترسد

از انسانهایی میترسد که شبیهش هستند...

 نسل کشی در انسانها غوغا میکند...

 "پیچگاژ"

شک کن

شک نکنی همیشه فکر میکنی واقعیت

همونیه که هست

" پیچگاژ"

ترانه (1)

مثل غم انگیزترین اوج دیدار بعد رفتنت پیر شدم 

از تو زندگیم سیر شدم

تو نیایی یا بیای،که دگر در زندگی حالی نیست

میخواستی که نروی،حال که رفتی خوش باش 

بگذار من در این بی حوصله گی مدفون شم 

از من و این زندگی دوری کن 

خودرا ببر از من دورش کن

بگذار که من در این بی تو بودن ها گم شم

پیچگاژ"علی کریمزاده | Pichgazh پیچگاژ

پ.ن:قسمتی از یک سروده نیمه تمام

سرنوشت(طرح)

سرنوشت در دستان توست 

پس نگذار بگویند ...!

هرچه در سرنوشتش بنویسند

همان می شود

"پیچگاژ"