این رسم
مهمان نوازی نیست
بهار بیاید
تو خانه نباشی
من هرگز نخواهم گفت
عاشق ادم برفی زمستانی شدهام
که بهاری ندارد
#پیچگاژ_کریمزاده
این رسم
مهمان نوازی نیست
بهار بیاید
تو خانه نباشی
من هرگز نخواهم گفت
عاشق ادم برفی زمستانی شدهام
که بهاری ندارد
#پیچگاژ_کریمزاده
خیالت راحت
روزی پیدایت می کنم
و به اندازه نبودن هایت
دوستت خواهم داشت
ای عشق
که دست نیافتنی ترینی
#پیچگاژ_کریمزاده
از عشق نگاه اول برایم بگو
هنوز هم پنجره باز است
گیسوانت اعدام نکند باد را
شاید آن نزدیکی
نگاهی بر باد است
#پیچگاژ_کریمزاده
نامت را حک خواهم کرد
روی بیستون قلبم
نه بر روی دیوار های هرزه
چون نمی خواهم
بعدها کشفت کنند
به موزه ببرند
هر روز نگاهی
بر نامت بخزد
#پیچگاژ_کریمزاده
..............
از مجوعه : رسوخ
من در بین مردم
حرف ها بسیار زده ام
فریادها کشیده ام
فقط سکوت بود
که بویِ تورا می داد
دیروز در میدان شهر
از دهانم پریدی
و زنی که شبیه تو بود
فریاد مرا نشنید
#پیچگاژ_کریمزاده
..........
از مجموعه:رسوخ
میلیونها،میلیون سایه
در روز به هم میپیچند
گره میخورند و هم دیگر را بغل میکنند
گاهی آنچنان در هم محو می شوند
که نمی شودتشخیصشان داد
سایه ها اجتماعی ترند
و به عشق اولین نگاه
ایمان دارند
#پیچگاژ_کریمزاده
...........
از مجموعه: رسوخ
آینهی اتاق تو
راوی خیال من است
سُرمه بکش
رنگ و لعابی تازه کن
خیالم
همیشه رنگی خواهد ماند
#پیچگاژ_کریمزاده
...........
از مجموعه:رسوخ
حسِ خوبی ندارم
امشب حال من خوب نیست
انگار جایی در این تاریکی
حِسَ مرا
در خود
کشتهای
#پیچگاژ_کریمزاده
روزها پشت هم بگذرد
یادش نکنی
شب که می شود
اه این شب
چقدر بوی تورا می دهد
انگار شب از رفتنت
طلوع می کند
#پیچگاژ_کریمزاده