- دنیا
- ارامش
- واژه های بی حد
- دروغ
- غریبه
- درد
- ثانیه ها(۲)
- تنهایی
- در بند تو
- بن بست
شکلات را گاز میزنم
تلخیِ قهوه را بغل می گیرم
کافه را دورِ خودم میپیچم
از سرمایِ نبودت مینوشم
فوت میکنم شکر را در مشت
شیرِ و شکر را بهم میریزم
دود سیگار بین انگشتانم
لیز می خورد بین نفس هایم
خاکستر سیگار به روی کاشی
فنجان شکست...
سِیلی از خون به زیر سیگاری!
کافه همیشه برای من تعطیل شد
در تخت بیمارستان شنیدم میگفتند:
صاحب کافـــهِ ...
خودکشی را برای تو
ممنوع اعلام کرده...
#پیچگاژ_کریمزاده
...........
ویرایش دوم