تاکستان می خواهم چکار
تمام باغ ها را هم از ته بزنند
مست حضورتم
"پیچگاژ کریمزاده"
.....................................................................
پ ن: از مجوعه "رسوخ"
که تصمیم به انتشار مجازی گرفتم
تاکستان می خواهم چکار
تمام باغ ها را هم از ته بزنند
مست حضورتم
"پیچگاژ کریمزاده"
.....................................................................
پ ن: از مجوعه "رسوخ"
که تصمیم به انتشار مجازی گرفتم
همه ی من و تمام وجودم بی حس شده
انگار آسمان خراشی در من فرورفته
چه دور افتاده ایم از خود
کل دنیا را کتک زده اند
یا که نه همه ی من درد میکند
و همه را درد میبینم
"پیچگاژکریمزاده"
پ ن : منظور از آسمان خراشی در من فرو رفته = برج ها و زندگی شهری...
در دورترها مردی خواهی دید
تنهائیت را از تو می گیرد
لباس عروس می پوشاند
و بختت سپید
به عشق سلام می رسانی
اینجا مردی هست
که به تنهائیت
لباس ژندی می پوشاند
روبه گذشته
قدم میزند
پیچگاژکریمزاده
مرغ عشق بودن
ارومیه مرد
هامون هم
نام این قفس چقدر آشناست!
"پیچگاژ کریمزاده"
کارگردان : Florian Henckel von Donnersmarck http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/56-The-Lives-of-Others/56-The-Lives-of-Others/10-The-Lives-of-Others.jpg
نویسنده : Florian Henckel von Donnersmarck
: Ulrich Mühe, Martina Gedeck ,Sebastian Koch
-خلاصه داستان :
موئه، نقش یک بازجو و مأمور شنود اشتازی -پلیس امنیت آلمان شرقی- به نام «ویسلر» را بازی میکند، او مأور میشود که فعالیتهای نمایشنامهنویسی به نام «گئورک درایمن» را زیر نظر بگیرد، در خانهاش وسایل شنود بگذارد تا با پیدا کردن مدرکی علیه او، اسباب محدود کردن فعالیتهای این هنرمند را فراهم کند.اما در طی انجام مأموریت، تعصباتی که در ذهن این مأمور نشست کرده بودند با شنود و دیدن «زندگی دیگران» رفته رفته رنگ میبازند، او عاشق ..
پاییز فصل قشنگیست
درختان شعر میگویند
و زمین را پر از واژه میکنند
در بین شعرها قدم میزنم
تا کافه گرم تنهایی
شعری را از کتم میتکانم
تمام شعرها بیرون در میمانند
من بازگردم
باید شب را تا صبح شعر بخوانم
صبح زود رفتگرها شعرها را از خیابان جمع خواهند کرد
کتابی که هیچ وقت چاپ نشد
"پیچگاژ کریمزاده"