پیچگاژ کریمزداه

قدرت نوشتنم را بالا می برم نه قدرتم را...

پیچگاژ کریمزداه

قدرت نوشتنم را بالا می برم نه قدرتم را...

تاکستان می خواهم چکار

تمام باغ ها را هم از ته بزنند

مست حضورتم 


"پیچگاژ کریمزاده"


.....................................................................

پ ن: از مجوعه "رسوخ"

که تصمیم به انتشار مجازی گرفتم



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۴ ، ۲۰:۳۱
پیچگاژ

همه ی من و تمام وجودم بی حس شده 

انگار آسمان خراشی در من فرورفته

چه دور افتاده ایم از خود

کل دنیا را کتک زده اند

یا که نه همه ی من درد میکند

و همه را درد میبینم


"پیچگاژکریمزاده"


پ ن : منظور از آسمان خراشی در من فرو رفته = برج ها و زندگی شهری...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۴ ، ۱۴:۲۷
پیچگاژ

در دورترها مردی خواهی دید 

تنهائیت را از تو می گیرد

 لباس عروس می پوشاند 

و بختت سپید

به عشق سلام می رسانی

 اینجا مردی هست

 که به تنهائیت 

لباس ژندی می پوشاند

روبه گذشته 

قدم میزند


پیچگاژکریمزاده


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۴ ، ۱۸:۰۸
پیچگاژ

 

مرغ عشق بودن

ارومیه مرد

هامون هم

نام این قفس چقدر آشناست!

"پیچگاژ کریمزاده"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۴ ، ۱۷:۲۳
پیچگاژ

نام فیلم : Amadeus
ژانر : بیوگرافی | درام | موزیکال
کارگردان : Milos Forman
نویسنده : Peter Shaffer



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۴ ، ۲۲:۳۷
پیچگاژ

یلدا بهانه بود

پاییز دلش میخواست

بیشتر با تو نفس بکشد


"پیچگاژ کریمزاده"



لینک شعر سال پیش

http://pichgazh.blog.ir/1393/02/07/%DB%8C%D9%84%D8%AF%D8%A7


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۰:۵۶
پیچگاژ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۷:۵۶
پیچگاژ

 

 

کارگردان : Florian Henckel von Donnersmarck http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/250/3/56-The-Lives-of-Others/56-The-Lives-of-Others/10-The-Lives-of-Others.jpg

 

نویسنده : Florian Henckel von Donnersmarck

: Ulrich Mühe, Martina Gedeck ,Sebastian Koch

-خلاصه داستان :

موئه، نقش یک بازجو و مأمور شنود اشتازی -پلیس امنیت آلمان شرقی- به نام «ویسلر» را بازی می‌کند، او مأور می‌شود که فعالیت‌های نمایشنامه‌نویسی به نام «گئورک درایمن» را زیر نظر بگیرد، در خانه‌اش وسایل شنود بگذارد تا با پیدا کردن مدرکی علیه او، اسباب محدود کردن فعالیت‌های این هنرمند را فراهم کند.اما در طی انجام مأموریت، تعصباتی که در ذهن این مأمور نشست کرده بودند با شنود و دیدن «زندگی دیگران» رفته رفته رنگ می‌بازند، او عاشق ..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۱۷:۱۹
پیچگاژ

پاییز فصل قشنگیست

درختان شعر میگویند

و زمین را پر از واژه میکنند

در بین شعرها قدم میزنم

تا کافه گرم تنهایی

 شعری را از کتم میتکانم

تمام شعرها بیرون در میمانند

من بازگردم

باید شب را تا صبح شعر بخوانم

صبح زود رفتگرها شعرها را از خیابان جمع خواهند کرد

کتابی که هیچ وقت چاپ نشد

"پیچگاژ کریمزاده"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۴ ، ۲۰:۵۲
پیچگاژ

از خیابان که می آمدم 

بویِ باران می آمد

تو نمی آیی

"پیچگاژ کریمزاده" 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۲۱:۳۰
پیچگاژ